۱۴۵. Parkersburg
شنبه با بابایی و خاله بهاری رفتیم Parkersburg . برای دختری اولین کفش اش رو خریدیم. با یه کت نرمالو صورتی. دختری داره این روزها تلاش اش رو برای راه رفتن میکنه و میتونه سه قدم برداره. خیلی خوشحالیم که عشقمون داره بزرگ میشه... شب هم با کفش اش خوابید و صبح هم تا بیدار شد سراغشون رفت. تا میاد باهاش راه بره و چراغ گل های کفش اش روشن میشه دلا میشه نگاهشون میکنه یا میخواد بگیرتشون. ...
۱۴۴. لیک
وقتی سارا با مامانیش میره لیک.. ...
۱۴۳. به به
وقتی سارا به هاپوش سیب میده بخوره... ...
۱۴۲. دخترانه های سارا
۱۴۱. وقتی
وقتی سارا خسته با مامانیش میره دد تا بابایی بره والبیال. ...